سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی انقلاب ما
ایمان و دانش، برادران همزادند و دو رفیق اند که از هم جدا نمی شوند . [امام علی علیه السلام]

شاهد


همه جای بیمارستان صحرایی پر شده بود از زخمی های جنگ. در واقع تمام نیروهایی که تونسته بودن به سختی از پل عبور کنن اونجا جمع بودن . چندتا دختر پرستار مشغول رسیدگی به زخمی ها بودن.

گوشه ی بیمارستان یه جوون رزمنده که داشت از فرط خونریزی از حال می رفت توجه بقیه رو به خودش جلب کرده بود. آدم حس می کرد که کم کم داره پرواز می کنه. نیمه جونی رو که تو بدنش مونده بود ، یه جا جمع کرد و یکی از پرستارها رو صدا کرد: بیا اینجا! بیا پیشم!. و پرستار آروم و موقر خودش رو به جوون رسوند.

-         : چی شده؟ 

-         : سرم رو بزار روی پات!

و پرستار آروم سر بسیجی رو بلند کرد و روی پاهاش گذاشت. جوون سرش رو بلند کرد . نگاهش به نگاه دختر گره خورده بود.

      -     : برام شعر بخون!

و دختر درحالی که آروم به ابروها و پیشونی جوون دست می کشید شروع کرد:

مکن کاری که بر پا سنگت ایو        جهان با این فراخی تنگت آیو

چو فردا نامه خوانان نامه خوانند     تو را از نامه خواندن ننگت آیو

بقیه رزمنده ها که شاهد این صحنه بودن خیلی خوششون نیومده بود. یعنی چی؟! این جوون چرا این جوری می کنه؟ دختره رو بگو! اون دیگه چرا قبول کرد؟ مثلا اومدن جبهه!

دختر هنوز داشت شعر میخوند که جوون آرووم چشمهاش رو بست ...

پرستار سر جوون رو که حالا دیگه شهید شده بود از روی دامنش بلند کرد و خیلی ارووم رو زمین گذاشت . سریع بلند شد و خودش رو به بقیه زخمی ها رسوند. و ما همچنان نگاه می کردیم.

 بعدا فهمیدیم که اون جوون برادرش بوده!!

 

پ ن1 : این نوشته ، برگردون نسبتا ادبی خاطره ای  از دکتر محمدرضا سنگری بود.

پ ن 2: آنان که رفتند کاری حسینی کردند. انان که مانده اند باید کاری زینبی کنند ، وگرنه یزیدی اند. فقط همین...

 



شاهد ::: چهارشنبه 86/7/4::: ساعت 5:33 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 147
کل بازدید :782259
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : شاهد[596]
نویسندگان وبلاگ :
اون یکی شاهد (@)[14]


« زبانی دارم که مانند تیغ زهراگین است. با همین زبان از عظمت ملت خود که دارای مکارم بسیار است دفاع می کنم.»
 
 
 
>>لینک دوستان<<
فصل انتظار
لحظه های آبی
پیاده تا عرش
کلبه
بندیر
جبهه وبلاگی غدیر
جامانده
اس ام اس های مثبت
سلمان علی ع
یادداشت های شخصی محسن مقدس زاده
مهربان
سامع سوم
نی نی شاهد
گل آفتابگردون
پا توی کفش شهدا
دریای دل
میم.صاد
سیمرغ
دفاع مقدس
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
یک نفس عمیــــــــــق
طوبای محبت
مهربانی
خاکریز ولایت
هیئت فاطمیون شهرضا
یک جرعه آسمان
عشق نامه
تربت دل
غزه در فلسطین
آنتی التقاط
نگاهم برای تو
حاج آقا مسئلةٌ
حقیقت بهائیت
از این دست
خواهر خورشید
دیسون
نیروی امنیتی
پـــــــــلاک
دکتر علیرضا مخبردزفولی
ناصیران
منم سلام
هنر آشپزی
تمهید سبز
کِلکِ بی کلک
خاک
خاکریز مقاومت دزفول
رحمت خدا
ارمینه
تا اقیانوس(میثم خالدیان)
یاد شهدای اندیمشک
اهدنا الصراط المستقیم
شاعرانه(عبدالرحیم سعیدی راد)
از 57
موجی
ملامحمد علی جولای دزفولی
بانک اشعارعاشورایی(سعیدی راد)
حروف سیاسی
وسعت دل
بُنگروز(پرموز)
ناگهان ترین
سبوحا- حاج اقا جلیلی
کیستی ما(یامین پور)
خورشید عالم تاب
یادداشتهای یک خبر نگار
سراب طنز
مرکز عاشورا دزفول
چوب خدا
راه 57
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مسجد حضرت ابوالفضل(ع) اهواز
بچه های مسجد نجفیه دزفول
فاتحان دز
حسین سنگری
الف دزفول
التیام ( شعرهای مستعان)
گروه فعالان مجازی نخیل
بسیجیان پایگاه شهید سیادت
یاد شهیدان و رزمندگان اندیمشک
لبیک یا امام
شهید روح ا...سوزنگر
یک طلبه
پاورقی
خاطراتی شیرین از یک زندگی مشترک
باشگاه خبرنگاران-ویژه نامه شهادت حضرا زهرا(س)
عطار نــــــــــــامه
زن،بصیرت،عفاف و حجاب
نرمافزار مدیریت اطلاعات شهدا(ایثار)
کلیـــــد
میثاق(مسجدامام حسن عسکری دزفول)
خاطرات شهدا
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<